به منشی شرکتمون میگم برو تو پروگرام فایل
میگه کامپیوترو روشن کنم ؟
گفتم نه , چند تا سوراخ پشت کیس گذاشتن
از اونجا سعی کن به حول و قوه الهی وارد بشی
.
.
.
استاد فیزیک ۲ ما یه استاد جا افتاده و تقریبا مسنی بود…
به ندرت شوخی میکرد ولی همه دوسش داشتن.
یه بار سرکلاس وسط درسش یه چیزی رو استباه گفت بنده خدا…
تا آخرای کلاس یه پسر بی مزه هی داشت نچ نچ میکرد می رفت رو مخ همه…
این شد که استاد موجه ما یهو برگشت با خونسردی تمام گفت:
کیه داره باباشو صدا میکنه؟؟؟ )
.
.
.
یه سوالی هست مدت هاست ذهن ِ منو مشغول کرده ..
من میخوام ببینم اونی که داشت زبان فارسی رو اختراع میکرد
اون روز اول …
چی شد که تصمیم گرفت قورباغه ق اولش«ق» باشه غ دومش«غ» ؟
.
.
.
خدایا این همه چاله انداختی توی زندگی ما
.
.
.
دماغتون رو بگیرید و سعی کنید برای ۵ ثانیه بگید «ممممممممم»
بعله یه همچین کارایی بلدم من !
.
.
.
بخاطر میخی نعلی افتاد.بخاطر نعلی اسبی افتاد
بخاطر اسبی سواری افتاد.بخاطر سواری جنگی شکست خورد
بخاطر شکستی مملکتی نابود شد
و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…!!!
.
.
.
تو کز محنت دیگران بی غمی
لذت زندگی رو تو داری میبری واقعا !
.
.
.
اگه یه موقعی تو یه موقعیتی گیر کردین که یکی می خواست بکشتتون زودی بگین :
>بکش ! بکش راحتم کن معطل چی هسسی؟ د یالا لعنتی !
تو همه فیلما امتحان خودشو پس داده.
البته در مورد سیلی پدر کاملا بی نتیجه بوده !
.
.
.
معلوم نیست این درس عبرت چند واحده لامصب!
تموم نمیشه…
.
.
.
اگه کسی بهت گفت دوستت دارم
آروم بغلش کن ، نازش کن ، سرشو بذار روی شونت و یواش در گوشش بگو :
اونجایی که تو درس میخوندی ما مدیر مدرسه بودیم !
.
.
.
نصف عمرم در انتظار پر شدن تاکسی گذشت !
.
.
.
نفرین نمیکنم …
خدا ازت بگذره …
بعدم دنده عقب بیاد از روت رد شه قشنگ له شی!!!!
.
.
.
یه تاکسی شخصی اومد مسافر بزنه بد تاکسی خطیه نزاشت
اومد بزور یارو رو برد تو ماشین خودش بد یه کم جلوتر تصادف کرد |:
.
.
.
.
.
.
عزیزم علاوه براینکه جات خالی نیست
سر اینکه کی جات بیاد دعواست )
.
.
.
رفیق : این همسرته ؟
پسر : نه
رفیق : پس کیه ؟
پسر : زندگیمه !
.
.
.
اگر دنیــــــا برعکس بود آدما عاشق نمی شدند
عاشقا آدم می شدند
.
.
.
همه حرووف الفبای انگلیسی رو اینطوری یاد گرفتن یا فقط من اینطوری ام؟
A B C D E F G H I J K elemeno P Q R S T U V W X Y Z
.
.
.
تو خارج حتی گداهاشونم خارجی حرف میزنن …..
ما کجائیم و اونا کجا….
.
.
.
مامان و بابام نشسته بودن داشتن چایی میخوردن،به مامانم گفتم :
خوب حال میکنیدا پسر به این ماهی دارید
چند لحظه سکوت کردن و بهم خیره شدن
بابام یه آخی کشید و با افسوس به مامانم گفت : چاییتو بخور….
من
.
.
.
از وختی بابام LCD خریده
یکی از معضلات زندگی مامانم اینه که چطوری گلدون و روش جا بده
.
.
.
ﻣﯿﮕﻦ ﺗﻮ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻬﺎ
ﺗﺎ ﺁﺩﻡ ﻣﺠﺮﺩ ﯾﺎ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﭙﺮﻥ ﺗﻮ ﻣﺎﻫﯿﺘﺎﺑﻪ !
.
.
.
یــه وقتایـــی یــه کسایـی رو تـــــو زندگیــمـون راه میدیم
که نــنــه بـابـاشون تــــو خــونـــه بـــه زور راشـــون میــــدادن….
.
.
.
اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست:
بیست تومن پیش ، ماهیانه چهارصد و پنجاه هزار تومن اجاره
.
.
.
آقای محترم….به عشقت از سر مهربونی نگو توله سگ…!
خانم محترم..به عشقت از سر مهربونی نگو کره خر…!
هم توله سگ یه روز بزرگ میشه پاچه میگیره….!
هم کره خر بالاخره یه روز خر میشه جفتک میندازه…!)
.
.
.
یادتونه وقتی بچه بودیم تخته پاک کن رو خیس میکردیم
و میکشیدیم رو تخته به خیال اینکه تمیز شده؟؟؟
بعد که خشک میشد میفهمیدیم چه گندی زدیم
الانم همین حسو نسبت به زندگی دارم !
.
.
.
یه دسته هستن که عین کلاغ منتظرن تلفنت تموم بشه تا سریع بپرسن کی بود؟
اینا قابل تحمل
اما اون دسته ای که وسط مکالمه ات هی می پرسن کیه کیه رو باید حلق آویز کرد!
.
.
.
فکر کنم خدا وقتی داشت دماغ ما ایرانیا رو می آفرید
دکمه Caps Lock رو فشار داده بود…
.
.
.
من نمی دونم اون استادی که ترم قبل از درسش افتادم
این ترم دوباره با چه رویی می خواد بیاد سر کلاس !؟
.
.
.
بگو دوچرخه……….سیبیل بابات میچرخه
بگو فرانسه………..بابات قد آدامسه
بگو خاک انداز………….خودتو جلو بی انداز
بگو متکا…………….بخور از این کتک ها
بگو چاقو…………….برو بچه دماغو
بگو اشرف…….. دلم برات قش رفت.
از تفریحات سالم ما دهه شصتی ها
.
.
.
رفتم تو کوه داد زدم .. یعنی از من خوشگل ترم هست !؟
صدا اومد هست هست هست … هیچی دیگه برگشتم خونه!
.
.
.
رفتم اصلاح کامل .. گفت : ۳ تومن.
یه بار گفتم قسمتای جلو موهامو دست نزن .. گفت : ۳ تومن
یه بار دیگه گفتم فقط موهای رو گوشم رو کوتاه کن .. گفت : ۳ تومن
هوس کردم برم یه نصف تیغ ازش بخرم، ببینم قیمت چنده؟
.
.
.
یارو سوال پرسیده اگه ۲۴ ساعت گناه آزاد باشه چه گناهی میکنین؟
جوابای ملت کلن شخصیت منو برد زیر سوال چون همش فعالیتای روزمره ی منه
.
.
.
یه بیماری هم وجود داره به اسم: ریسکایلبینِ خالی!
شخصِ بیمار هیچوقت ریسکایلبین پیسیش نباید پُر باشه و دائماً خالیش میکنه
.
.
.
اگه قراره با دمپایی ابریِ خیس تو دهنِ کسیزده بشه
اون کسینباید باشه جز پسری که با صدای بچگونه حرف میزنه..!
.
.
.
اینقدر بدم میاد از اینایی که باهاشون چت میکنی
وقتی چت تموم میشه میخوان برن بخوابن
میگن خب دیگه شب بخیر، زرت یهو آف میشن!!
آیا نباید صبر کرد تا جواب شب بخیر را شنید!؟
آیا طرف مقابل ساقه ی کرفس است!؟
.
.
.
یه سری ها هستن که نگرانشون میشی پرسو جو میکنی حالشونو میپرسی…
فکر میکنن خبریه و جواب نمیدن…..
این یه سری بدونن همیشه اینجوری نمیمونه….!
.
.
.
اساسا اگه اونی که از روبرو میاد آشنا باشه و مشغول ور رفتن با موبایلش
ینی قبل اینکه تو ببینیش دیدتت ، و این از ثابت شده های راه پیچشه !
.
.
.
میگما
اینکه بآلش نبآید خنکیِ خودشُ از دست بده به کنآر، حجمش هم نبآید بخآبه.
.
.
.
در عجبم اون زمان با یه فلاپی که ۱/۴۴ مگابایت بیشتر حجم نداشت
چی رو جا به جا میکردیم دقیقا؟!
.
.
.
عاشق اون صحنه ایم که چن نفر با هم میریم رستوران میخوایم حساب کنیم !!
یکی زیپ کیفش وا نمیشه !
یکی داره دنباله کیفش میگرده !
یکی دکمش گیر کرده !
یکی دستش تو جیبش تو همین لحظه جا نمیشه !!
اون یکی گوشیش زنگ میخوره !
اون یکی کیفش تو ماشین جا مونده !
ینی یه همچین آدمهایی هستیم ما !
.
.
.
طرف دندونش درد می کرده میره دکتر میگه:
همه رو بکش بجز اونی که درد می کنه !
دکتر میگه چرا ؟
میگه: بذار مثل سگ تنها بمونه !
.
.
.
.
انگلیسی: آی لاو یو
فرانسه: ژ تم
اسپانیول: ته آمُ
ایتالیایی: تی آمُ
آلمانی:ایش لیبه دیش
دخترونه: بولولو مولی گوجی بوچ بوچ!
.
.
.
این حرف بزرگمهر که می گفت
“سحرخیز باش تا کامروا شوی” رو زیاد جدی نگیر
دور و بر ما، سحر خیز ها یا کله پز شدند یا نانوا !
.
.
.
دست خط دکتر !
چیزی که تو می بینی: ∮₪₩₮£
چیزی که داروخانه می خونه : آسپیرین ۵۰۰ میلی گرم !
.
.
.
عشق به شکل پرواز پرنده ست ولی شاعر دقیقن ذکر نکرده کدوم پرنده
لاشخور یا کرکس یا جغد !
.
.
.
خــدایــا مــارو بُـکـش ، بــچـه هـای مـــارو بُـکــش
اقــوام ِ مــارو بُـکـش ، پــدر و مــادر ِ مــارو بُـکـش
خـدایـا اصـلا هــر چـی مــار تــو دنـیــاســت بُـکــش !
.
.
.
غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟
گارسون : آره
میگه : دونش بدین نمیره !
.
.
.
شمارم توگوشیت تارعنکبوت گرفته
(طرح خجالت دادن بی وفاها)
.
.
.
چند تا مورد هست میگم قشنگ با حس بهش فکر کنین
۱ – کشیدن دندون رو چوب بستنی
۲ – ناخون کشیدن رو موزایک
۳ – جویدن کانوا
۴ – کشیدن ناخون رو تخته سیا .
۵ – کشیده شدن سفت بیل رو آسفالت زیر ماسه .
۶ – کشیدن سکه رو مزاییک .
۷-کشیدن دو تا یونولیت به هم.
۸-کشیدن چنگال رو فلز
۹-کشیدن دندون ها بهم
۱۰-کشیدن ناخن رو دیوار
هرچی فحش هم بدی خودتی!
.
.
.
کنار ما یه دفتر بیمه هستش ، دختره اومده میگه کولر ما باد داغ میزنه نمیدونم چشه خراب شده
اول فک کردم فشار آب ضعیفه آب نداره ، بعد از کلی مهندسی متوجه شدم کلید پمپ کولر رو نزده
میگم شما درس خوندی !؟ میگه لیسانس دارم ! یه نگاه عاقل اندر سفیه کردم بهش و محل رو ترک کردم …
.
.
.
ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه . تادهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه . دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن . دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسه شد خوابید . دیدم بهترین موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده . یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب…
.
.
.
اون دخترایی که وقتی یه روز نمیبینیشون اعصاب واست نمیمونه !
اون دخترایی که شب پشت تلفن دوتایی خوابتون میبره!
اون دخترایی که باهاشون میری شمال و دیگه دلت نمیخواد برگردی!
اونایی که بهت زنگ میزنن قـــــــــــــند تو دلت آب میشه!
همونایی که وقتی کنارت نشستن بهت اس ام اس میدن دوست دارم !
اونایی که قربون صدقه می رن دلت ضعف می ره !
همونایی که وقتی از دور می بیننت قند تو دلشون آب می شه
و یه لبخند میاد گوشه لبشون !
این دخترا اصلا به دنیا نیومدن تا حالا D;
هیچ گونه ای از این آدما مشاهده نشده که بخواد منقرض هم شده باشه ) D:
گفتم که در جریان باشید داداشای گلم )))
.
.
.
امروز گوشی عممو رو بدون این که بفهمه برداشتم و اسمم رو از “اسم خودم” به ” ۲۰۰۰۹۰۲۲ ” تغییر دادم. بعد با گوشی خودم این پیامک رو براش فرستادم:
” مشترک گرامی، ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما، به عرض میرساند شما در قرعه کشی همراه اول به مناسبت عید سعید فطر، برنده یک دستگاه خودروی mazda 3 شده اید. ضمن عرض تبریک لطفا جهت دریافت جایزه عدد (یه عدد ده رقمی)
را به همین شماره بفرستید.
هیچکس تنها نیست. همراه اول ”
بنده خدا از ظهر تا حالا بالای بیست بار اون کد(عدد ده رقمی) رو داره برام میفرسته و من هر دفعه بهش جواب میدم:
…” مشترک گرامی کد ارسالی شما صحیح نمیباشد.لطفا مجددا ارسال فرمائید”
الان اسمس داده : برو گمشو همراه اول
منم اسمس دادم: مشترک گرامی حالا که فحش میدهید مزدا که سهل است دسته بیل هم بهتون نمیدیم
دقت کردین اتفاقات زندگی معمولا با این ۳ تا نمیخونه اصلا !
این ۲ تا رو میشناسین !؟
همیشه سر یه چیزی دارن دعوا میکنن !
این صحنه یادتونه !؟ خیلی خوب بود بود یه هفته طول میکشید !
خیار مجلسی هستن ایشون !
عدالت رو دارن رعایت میکنه این آقا ! دمش گرم
خب بچه ها ناخنا رو میز !
اینکه میگن چربی هاتونو آب کنین همینه هاا !
از ایرادات مهم و بجای یک آقای خانه !
اگر با چنین موردی برخورد کردین تعجب نکنین ! از واجباته والا
در حال بازی خرگوش بلا هستن ، تمرکزشون رو نریزین به هم لطفا !
دختر باید یدونه از این میزا تو جهازش داشته باشه !
اصن رسمه !
استفاده بهینه که میگن اینه !
قبول دارین تا اینجا همش درست بوده
الحق والانصاف راس میگه !
۲ تا بوس میدی !؟
۱دونشو میذارم تو یخچال قول میدم !
بزنم تو گوشت !؟ واسه چی نیگا میکنی !؟
البته خودش هم میتونه شایعه باشه !
حسی که من وقتی اینترنت قط میشه دارم !
حیاط وحش در آبادان !
یکی از حقایق زندگی مردان و زنان !
خدا هیچوقت دری رو بدون باز کردن در دیگه نمیبنده
ینی حال کردم با این ابتکار !
امروز بهم گفت دوسم نداره
ینی یه چیزی میبینی یه چیزی میخونی ! از این بدتره وضعیت !
عین واقعیته !
ضمن اینکه نام های aaaaaaa و zzzzzzz و new folder
در سیستم های پسران به وفور یافت میشه !
حنا بندان !
واقعا الگوریتم و فلوچارت خانوما یه چی تو این مایه هاست !
درگیرشم که میگم !
اگه اینجوری بود دنیا واویلا بودااااا !
عکس مخصوص آتلیه ! قبل از عروسی
از خلاقیت های تمام نشدنی !
خدایی تف کردی توش !؟
همانا بچه غول ها هم این مکافاتو دارن !
این آقا رو میشناسین !؟
خیلی شهامت داره
البته خیلی هم خریت داره !
راه کار تضمینی و تست شده برای اینگونه آدما
آقا یــَــــــک حالی میده اینکار که نگو
تنها بهم ریختگی که خانوما بدشون نمیاد !
نويسنده
احسان خیرآبادی
Mental Feng Shui
ارسال شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, -
1:28
ONE . Give people more than they expect and do it
cheerfully .
توقع مردم را بیشتر از آنچه که هست بر آورده کرده و آنها را خوشحال کنید
TWO . Marry a man/woman you love to talk to . As you get older, their conversational skills will be as
important as any other .
با کسی ازدواج کنید که همیشه برای صحبت با او مشتاق هستید زیرا در کهنسالی
صحبت کردن مهمترین مهارتی است که به آن نیاز خواهید داشت
THREE . Don't believe all you hear, spend all you have or sleep all you want .
هر آنچه را که می شنوید باور نکنید
هر طور که دوست دارید زندگی کنید
FOUR .
When you say, 'I love you,' mean it .
وقتی میگویید " دوستت دارم " واقعآ دوست بدارید
FIVE . When you say, 'I'm sorry,' look the person in the eye .
وقتی از کسی "معذرت خواهی" می کنید در چشمانش نگاه کنید
SIX . Be engaged at least six months before you get married .
قبل از ازدواج شش ماه نامزد بمانید
SEVEN .
Believe in love at first sight .
به عشق در یک نگاه اعتقاد داشته باشید
EIGHT . Never laugh at anyone's dreams . People who don't have dreams don't have much .
هیچ گاه به آرزوهای کسی نخندید
انسانی که آرزو نداشته باشد هیچ چیز ندارد
NINE . Love deeply and passionately . You might get hurt but it's the only way to live life completely .
شاید لطمه بخورید , ولی این تنها راه برای کامل زیستن است
TEN . . In disagreements, fight fairly . No name
calling .
در اختلافات منصف باشید
هیچ گاه اسم کسی را در دعواهایتان نیاورید
ELEVEN . Don't judge people by their relatives .
هیچ گاه کسی را با بستگانش نسنجید
TWELVE . Talk slowly but think quickly .
آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید
THIRTEEN! . . . When someone asks you a question you don't want to answer, smile and ask, 'Why do you want to know?'
هرگاه کسی از شما سوالی پرسید که مایل به پاسخ دادن آن نبودید
لبخندی بزنید و بپرسید که برای چه می خواهی بدانی
FOURTEEN . Remember that great love and great achievements involve great risk .
به خاطر داشته باشید که عشق و دستاورد های بزرگ
فقط با ریسک ممکن است
FIFTEEN . Say 'bless you' when you hear someone sneeze .
وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید عافیت باشد
SIXTEEN . . When you lose, don't lose the lesson .
از هر شکستی درس بگیرید
SEVENTEEN . Remember the three R's: Respect for self; Respect for others; and Responsibility for all your actions .
سه چیز را به یاد داشته باشید: احترام به خود
و مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرید
EIGHTEEN . Don't let a little dispute injure a great friendship .
اجازه ندهید یک اختلاف کوچک دوستیتان را خدشه دار کند
NINETEEN .
When you realize you've made a mistake, take immediate steps to correct it .
وقتی متوجه اشتباه خود شدید با قاطعیت برای اصلاح آن قدم بردارید
TWENTY . . Smile when picking up the phone . The caller will hear it in your voice .
وقتی تلفن را برمیدارید لبخند بزنید . مخاطب شما لبخند را حس میکند
TWENTY- ONE . Spend some time alone .
A true friend is someone who reaches for your hand and touches your heart
دوست واقعی کسی است که دستت را بگیرد و قلبت را احساس کند
خاطره ای از دکتر حسابی
ارسال شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, -
1:26
خاطـره ای تفـکربرانگیـز از پـروفسور حسـابی
پروفسور حسابی؛ ملقب به پدر فیزیک ایران بعد از ملاقاتی كه با انیشتین داشتند و پس از آنكه انیشتین به ایشان نوید می دهند كه نظریه شما در آینده ای نه چندان دور، علم فیزیك را در جهان متحول خواهد كرد، به پروفسور پیشنهاد می دهد كه برای تكمیل نظریه خود در آزمایشگاه مجهز دانشگاه شیكاگو به كار خود ادامه دهد. در ادامه ایمیل خاطره ای بسیار آموزنده از ایشان در دانشگاه شیکاگو نقل شده كه هر ایرانی را به فكر وا می دارد. امیدوارم شما دوستان هم فرصت خوندنش رو از دست ندهید ...
دانشگاه شیکاگو بسیار پیشرفته بود. مهم تر از هر چیزی آزمایشگاه های متعدد و معتبر آن بود.
من در لابراتوار بسیار پیشرفته اپتیک، مشغول به کار شدم. در خوابگاه دانشگاه هم اتاق مجهزی برای اقامت، به من داده بودند.
از نظر وسایل رفاهی، مثل اتاق یک هتل بسیار خوب بود. آدم باورش نمی شد، این اتاق در دانشگاه باشد. معلوم بود که همه چیز را، برای دلگرمی محققین و اساتید، فراهم کرده بودند.
نکته خیلی مهم و حائز اهمیت، آزمایشگاه ها و چگونگی تجهیزات آن بود. یک نمونه از آن مربوط به میزی می شد که در آن آزمایشگاه به من داده بودند. این میز کشوی کوچکی داشت.
از روی کنجکاوی آنرا بیرون کشیدم و با کمال تعجب، چشمم به یک دسته چک افتاد. دسته چک را برداشتم و متوجه شدم تمام برگه های آن امضا شده است!
فوراً آنرا نزد پروفسوری که رئیس آزمایشگاه ها و استاد راهنمای خودم بود بردم. چک را به او دادم و گفتم: ببخشید استاد، که بی خبر مزاحم شدم. موضوع بسیار مهمی اتفاق افتاده است. ظاهراً این دسته چک مربوط به پژوهشگر قبلی بوده و در کشوی میز من جا مانده است. و اضافه کردم، مواظب باشید، چون تمام برگ های آن امضا شده است، یک وقت گم نشود.
پروفسور با لبخند تعجب آوری، به من گفت: این دسته چک را دانشگاه برای شما، مانند تمام پژوهشگران دیگر دانشگاه، آماده کرده است، تا اگر در هنگام آزمایش ها به تجهیزاتی نیاز داشتید، بدون معطلی به کمپانی سازنده تجهیزات اطلاع بدهید. آن تجهیزات را، برای شما می آورند و راه می اندازند و بعد فاکتوری به شما می دهند. شما هم مبلغ فاکتور شده را روی چک می نویسید و تحویل کمپانی می دهید. به این ترتیب آزمایش های شما با سرعت بیشتری پیش می روند.
توضیح پروفسور مرا شگفت زده کرد و از ایشان پرسیدم: بسیار خوب، ولی این جا اشکالی وجود دارد، و آن امضای چک های سفید است؛ اگر کسی از این چک سوء استفاده کرد، شما چه خواهید کرد؟با لبخند بسیار آموزنده ای چنین پاسخ داد: "بله، حق با شماست. ولی باید قبول کنید، که درصد پیشرفتی که ما در سال بر اساس این اعتماد به دست می آوریم، قابل مقایسه با خطایی که ممکن است اتفاق بیفتد نیست."
"این نکته، تذکر یک واقعیت بزرگ و آموزنده بود. نکته ای ساده که متاسفانه ما در کشورمان نسبت به آن بی توجه هستیم."
یک روز که در آزمایشگاه مشغول به کار بودم، دیدم همین پروفسور از دور مرا به شکلی غیر معمول، نگاه می کند. وقتی متوجه شد که من از طرز دقت او نسبت به خودم متعجب شده ام، با لبخندی بسیار
جذابی کنارم آمد و گفت: آقای دکتر حسابی، شما تازگی ها چقدر صورتتان شبیه افراد آرزومند شده است؟ آیا به دنبال چیزی می گردید، یا گم گشته خاصی دارید؟
من که از توجه پروفسور تعجب کرده بودم با حالت قدرشناسی گفتم: بله، من مشغول تجربه ی نظریه ی خودم در مورد عبور نور از مجاورت ماده هستم. برای همین، اگر یک فلز با چگالی زیاد، مثل شمش طلا با عیار بالا داشتم، از آزمایش های متعدد، روی فلزهای معمولی خلاص می شدم و نتایج بهتری را در فرصت کمتری به دست می آوردم؛ البته این یک آرزوست.
او به محض شنیدن خواسته ام، گفت: پس چرا به من نمی گویید؟
گفتم آخر خواسته من، چیز عملی نیست. من با شمش آلومینیوم، میله برنز و میله آهنی تجربیاتی داشته ام. ولی نتایج کافی نگرفته ام و می دانم که دستیابی به خواسته ام غیر ممکن است.
پروفسور وقتی حرف های مرا شنید از ته دل خنده ای کرد و اشاره کرد که همراه او بروم.
با پروفسور به اتاق تلفنخانه دانشگاه آمدیم. پروفسور با لبخند و شوق، به خانمی که تلفنچی و کارمند جوان آنجا بود، سفارش شمش طلا داد و خداحافظی کرد و رفت.
من که هنوز باورم نمی شد، فکر می کردم پروفسور قصد شوخی دارد و سربه سرم می گذارد. با نومیدی به تعطیلات آخر هفته رفتم.
در واقع 72 ساعت بعد، یعنی روز دوشنبه که به آزمایشگاه آمدم، دیدم جعبه ای روز میز آزمایشگاه است. یادداشتی هم از طرف همان خانم تلفنچی، روی جعبه قرار داشت که نوشته بود امیدوارم این شمش طلا، به طول 25 سانتی متر و با قطر 5 سانتی متر با عیار بسیار بالایی به میزان 24، که تقاضا کرده اید، نتایج بسیار خوبی برای کار تحقیقی شما بدست دهد.
با ناباوری ولی اشتیاق و امید به آینده ای روشن کارم را شروع کردم. شب و روز مطالعه و آزمایش می کردم تا بهترین نتایج را بدست آورم.
حالا دیگر نظریه ام شکل گرفته بود و مبتنی بر تحقیقات علمی عمیق و گسترده ای شده بود.
بعد از یکسال که آزمایش های بسیار جالبی را با نتایج بسیار ارزشمندی به دست آورده بودم، نزد آن خانم آوردم و شمش طلای خرده شده و تکه تکه را که هزار جور آزمایش روی آن انجام داده بودم را داخل یک
جعبه روی میز خانم تلفنچی گذاشتم.
به محض اینکه چشمش به من افتاد مرا شناخت و با لبخند پر مهر و امیدی، از من پرسید: آیا از تحقیقات خود، نتایج لازم را بدست آوردید؟
فوراً پاسخ دادم: بلی، نتایج بسیار عالی و شایان توجهی، بدست آوردم. به همین دلیل نزد شما آمده ام که شمش را پس بدهم، ولی بسیار نگران هستم. زیرا این شمش، دیگر آن شمش اولی نیست، و در جعبه را باز کردم و شمش تکه تکه شده را به او نشان دادم و پرسیدم حالا باید چه کار کنم؟ چون قسمتی از این شمش را بریده ام، سوهان زده ام و طبیعتاً مقداری از طلاها دور ریخته شده است.
خانم تلفنچی با همان روی خوش لبخند بیشتری زد و به من گفت: اصلاً مهم نیست، نتایج آزمایش شما برای ما مهم است. مسئولیت پس دادن این شمش با من است.
وقتی با قدم های آرام و تفکری ژرف از آنچه گذشته است، به خوابگاه می آمدم، به این مهم رسیدم، که علت ترقی کشورهای توسعه یافته، همین اطمینان خاطر و احترام کارکنان مراکز تحقیقاتی می باشد و بس، یعنی کافیست شما در یک مرکز آموزشی، دانشگاهی و یا تحقیقاتی کار کنید، دیگر فرقی نمی کند که شما تلفنچی باشید یا استاد.
چون تمام مجموعه آن مراکز در کشورهای پیشرفته دارای احترام هستند و بسیار طبیعی است که وقتی دست یک پژوهشگری در امر تحقیقات و یا تمام تجهیزات باز باشد و دارای احترامی شایسته باشد، حاصلی به جز توسعه علمی در پی نخواهد داشت.
منبع: كتاب استاد عشق تالیف ایرج حسابی
آفریدگار
ارسال شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, -
1:24
هویج حلقه شده شبیه چشم انسان است. مردمک و عنبیه و خط نوری که به چشم میرسد درست مانند چشم انسان میباشد. تحقیقات نشان میدهد که مصرف هویج باعث افزایش جریان خون در عملکرد چشم میشود.
وقتی گوجه فرنگی رو از وسط دو نیم میکنید چهار تا خونه میبینید که قرمزه و دقیقا مثل قلب هستش که اون هم قرمزه و چهار تا بخش مجزا داره. تحقیقات نشون داده که گوجه فرنگی خون رو تصفیه میکنه.
حبه های انگور روی خوشه شبیه قلب هستش و هر دونه اون شبیه سلولهای خونی. امروزه تحقیقات نشون داده که انگور برای حیات قلب بسیار مفیده.
مغز گردو شبیه مغز انسان هستش. نیم کره راست و نیم کره چپ. قسمت بالای مغز و پایین مغز. حتی چین خوردگی های و پیچیدگی های اون هم شبیه نئو کورتکس میباشد. در حال حاضر میدانیم که گردو ۳۶ مرتبه نورونهای پیام رسان به مغز را گسترش میدهد.
تا حالا به لوبیا قرمز دقت کردین؟ درسته... شبیه کلیه انسان هستش. تحقیقات نشون داده که لوبیا قرمز در بهبود عملکرد کلیه نقش بسزایی داره.
ساقه کرفس شبیه به استخوان است و این نوع از سبزیجات در استحکام استخوان بسیار موثر میباشد. استخوانها تشکیل شده از ۲۳٪ سدیم و کرقس هم ۲۳٪ سدیم داره. چنانچه در رژیم غذایی شما سدیم وجود نداره کرفس میتونه این کمبود رو جبران کنه.
آوکادو و گلابی و بادمجان برای سلامت سرویکس و رحم در خانمها بسیار موثر میباشد. امروزه تحقیقات نشان میدهد که اگر خانمها در هفته یک عدد آوکادو مصرف نمایند هورمونهای آنها متعادل میشود و از بروز سرطان رحم جلوگیری میکند. جالبه که بدونید ۹ ماه از شکوفه کردن آوکادو تا رسیدن میوه آن طول میکشه.
انجیر پر از دونه هستش که باعث افزایش تعداد و حرکت اسپرم مرد و همچنین جلوگیری از عقیم شدن میشود.
سیب زمینی استامبولی شبیه لوزالمعده هستش که باعث تعادل قند خون در بیماران دیابتی میشود.
زیتون به سلامت و عملکرد تخمدان کمک میکند.
کریپ فروت و پرتقال و انواع مرکبات شبیه غده های شیری هستند و در سلامت سینه و جنبش غدد لنفاوی در سینه موثر است.
پیاز شبیه سلولهای بدن میباشد. امروزه تحقیقات نشان داده است که پیاز نقش مهمی در خروج مواد زائد در بدن را داراست و باعث ریزش اشک و شستشوی لایه مخاطی چشم میگردد
ابراز عشق
ارسال شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:, -
1:21
یک دانشجوي چینی عاشق يکي از دختران دانشگاهش مي شود و دوست داشت عشق خود را به شيوه ي جديدي بيان کند. او به هر یک از دختراني که در آن خوابگاه دانشجويي به سر مي بردند يک شکلات داد و از عده ای از آنها خواست تا رأس ساعت 8 شب چراغ اتاق خود را روشن و از بقیه خواست که چراغ اتاق را خاموش نگه دارند.
حالا ببينيد چه اتفاقي افتاد....
.
.
.
.
.
.
.
I love U
يک عرب هم خواست دوست داشتن خودش رو به شکل جديدي بيان کنه ولي فکر می کنید ایشون چطور بیان کرد ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پر معنا
ارسال شده در یک شنبه 12 شهريور 1391برچسب:, -
3:47
Sunday, September 2, 2012 2:41 AM
|
سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی
در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست،
پس برخیز تا چنین مردمی بگریند ...
.
.
.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند
.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این است که
وقتی باید فکر کنیم، احساس می کنیم
و وقتی که باید احساس کنیم، فکر می کنیم
.
.
.
سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید
.
.
.
همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیه کلام پیریت نشود
.
.
.
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن،
صداقت با دروغگو،
و مهربانی با سنگدل ...
.
.
.
مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست،
مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن ...
.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید ...
.
.
.
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها،
اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم
.
.
.
فریب مشابهت روز و شبها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمیشود ...
.
.
.
یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...
.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور
و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما برای نفرت
گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.
.
.
.
گاه در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.
.
.
.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"
.
.
.
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،
بدان که زندگی می کنی ...
.
.
.
هیچ انتظاری از کسی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است
.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی در آسمان و یکی در قلب ...
.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمی ماند
امـا آنچه خوب است همیشه زیباست ...
.
.
.
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛
وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری کس دیگه ای برات راز نگه داره؟
.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمیره !
اما همه آرزو میکنن برن به بهشت.
اما، یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مرد ...
.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهریها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند
سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند
سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شهریوری ها، آذری ها، آبانی ها
چـون به درد دلت گوش میدهند
سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
البته استثنا هم دارند
.
.
.
زیباترین عکس ها در اتاق های تاریک ظاهر می شوند؛
پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان که خدا می خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم
بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم
.
.
.
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای ...
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته ...
|
|
|
|
__._,_.___
بخوانید
ارسال شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, -
6:49
8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم
تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد
؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن ...
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از
اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي
عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و
پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر،
سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين
عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور
ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر
ابراهيم فرزند پيامبر اکرم – صلي الله
عليه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ،
قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل
العباس – عليه السلام – و قبر عبدالله
پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق –
عليه السلام – و بسياري قبور
ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را
که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور
حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ،
امام باقر و امام صادق – عليهم السلام –
قرار داشت را از جا در آورده ، بردند .
اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود .
آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به
مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم
محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف
کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي
گرانبهاي حرم پيامبر – صلي الله عليه و
آله و سلم – و تخريب و غارت قبرستان بقيع
نمودند .
طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر
صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و
ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير
با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين
شده به الماس و ياقوت و ... به يغما بردند .
و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات
اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده
و مورخ وهابي در کتاب "تاريخ امملکه
العربيه السعوديه کما عرفت" بخشي از
افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي
را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود
در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و
حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد
عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به
شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه
مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور
وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و
بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک
ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج
شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد
آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و
بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار
دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با
کفار بود)
عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي
درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: "…
گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه
السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر
را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن
نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر
از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و
قرآن هاي نفيس و جز آنها يافتند، غارت
كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در
حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را
كشته بودند."
جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب
خود را "عنوان المجد في تاريخ نجد"
گذاشته و از اين وقايع به عنوان
نشانههاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد
كرده است!
اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه
آنها نبودند كه وهابيان آثار مجد و
شكوه خود را در آن به نمايش گذاشتهاند،
مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در
امام نماند. "جميل صدقي زهاوي" در خصوص
فتح طائف مي نويسد: "طفل شيرخواره را بر
روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه
مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در
خانهها كسي باقي نماند، به دكانها و
مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را
كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند.
كتابها را كه در ميان آنها تعدادي
مصحف شريف و نسخههايي از صحيح بخاري و
مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه
و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند."
سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد
بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه
همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و
مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست
وهابيان بيافتد، دارالحرب و
دارالكفر!مي دانست. در كتاب
"الدررالسنيه" مي خوانيم:
"وي - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر
پيامبر صلي الله عليه و اله نهي ميكرد
و از شنيدن آن ناراحت ميشد. صلوات
فرستنده را اذيت ميكرد و به سختترين
وجه مجازات مي نمود.
حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني
را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به
حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات
فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از
كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله
عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از
پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم
خود تفسير كند."
محمد بن عبدالوهاب به نوبهي خود در
اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي" است، كه
در قرن هشتم هجري ميزيسته است، از ابن
تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله
اينكه او خدا را جسم ميدانست! براي ذات
مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان
قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در
سفرنامهي حود مي گويد: "ابن تيميه را بر
منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را
موعظه ميكرد و ميگفت: خداوند به
آسمان دنيا ميآيد، همان گونه كه من
اكنون فرود ميآيم! سپس يك پله از منبر
پائين ميآمد!"
عقايد او آنچنان سخيف و بيمقدار بود
كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و
در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير
درآوردند.
اين قطرهاي كوچك از مرداب اعتقادات
و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است.
در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه
شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست
زدهاند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ
دادهاند. يكي از شبهات آنان مسألهي
بناء بر قبور است. آنها ساختن بنا اعم
از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام
ميدانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم
پاسخي مناسب به شبههي مذكور بدهيم.
نخست آنكه: اين شبههي آنان را صريح
آيهي 21 سوره كهف دفع مينمايد، كه در
خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني
كه ميخواستند ياد اصحاب كهف را گرامي
دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ
عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي
قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه:
هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان
اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته
وجود داشت. از جمله ميتوان به قبر حضرت
داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره
نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق
نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم،
خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت
المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر،
اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور
به عمل نياورد…
اما به راستي قومي كه در تاريخ نه
چندان طولاني خود، چنان كه از زبان
مورخين خودشان شنيديم قرآنها را در
خيابانها لگد مال ساختند و در قتل عام
پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا
فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و
قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را
دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا
حتي تاريخي قرار گيرند؟!
منبع: سایت دکتر قزوینی
http://www.sonnat.net
http://www.bahairesearch.ir
http://www.kidfather.ir
http://www.shia.es
سخن بزرگان
ارسال شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:, -
1:48
کلامی از شیخ بهایی:
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود.
بیل گیتس:
من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم. هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام.
چرچیل:
بزرگترین درس زندگی اینست که گاهی احمق ها درست می گویند.
لارنس استرن:
اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس میکند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمیرسی.
نیچه:
آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند.
دکتر علی شریعتی:
مادرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب
اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد